هیئت علمدار سایت مذهبی فرهنگی هیئت علمدار و عشاق الرقیه شهرستان درگز

فرقه حجتیه

انجمن حجتیه پس از کودتای ۱۳۳۲ با هدف تعلیم کادرهایی برای دفاع علمی از اسلام و تشیع در برابر چالش الهیاتی بهائیت ایجاد شد. شیخ محمود حلبی بنیان‌گذار این سازمان از اساتید حوزه علمیه مشهد و از طرفداران نهضت ملی در دوران حکومت مصدق بود که پس از کودتای ۱۳۳۲ فعالیت سیاسی را کنار گذاشت. مبلغان بهائی این نظر را تبلیغ می‌کردند که منجی منتظَر شیعیان ظهور کرده و پس از او پیامبری جدید ظهور کرده و اسلام با آمدن این پیامبر آیین جدیدش که بهائیت نام دارد، منسوخ شده‌است.

حجتیه به دنبال دفاع از موقعیت شیعه با مراجعه به متون اسلامی و بهائی بود. حساسیت حلبی نسبت به این موضوع از یک تجربه شخصی سرچشمه می‌گرفت. در دوران طلبگی، او و همشاگردیش سید عباس علوی توسط یک مبلغ بهایی به آئین بهائی دعوت شده بودند و دوست او به بهائیت گرویده بود. این موضوع زنگ خطری را برای حلبی به صدا درآورد و او با کنار گذاشتن تحصیلات و مطالعات معمول، وقت خود را وقف مطالعه تاریخ و متن‌های اصلی بهائیت کرد تا یک پاسخ جامع اسلامی برای مسئله بهائیت بیابد. طرح اولیه حلبی آموزش گروهی از طلبه‌ها برای انجام این وظیفه بود، برگزاری کلاس‌هایی برای آموزش این دروس به طلبه‌ها با مخالفت مقامات مذهبی بلندپایه حوزه علمیه قم روبرو شد. حلبی آن‌گاه یک گروه داوطلب غیر روحانی متبحر در مباحثه و مناظره را برای این منظور استخدام کرد. این گروه ابتدا به نام انجمن ضد بهائیت و پس از انقلاب به انجمن حجتیه معروف شد.

مراحل اولیه پروژه حلبی در مشهد سپری شد. پیشرفت پروژه در مشهد امیدوارکننده نبود و حدود ۶ ماه طول کشید تا او بتواند یک دانشجوی جدی را استخدام کرده و آموزش دهد.

تصمیم حلبی برای سفر به تهران موفقیت‌های استراتژیکی را برای او به ارمغان آورد. نخستین حلقهٔ شاگردان او از بازاری‌ها و پیشه‌وران مذهبی تشکیل می‌شد و آن‌ها توانستند گروهی از دانش‌آموزان مشتاق و بااستعداد حوزه‌های علمیه و دبیرستان‌ها را به خدمت گیرند.

عتقادات انجمن حجتیه خوانشی از عقاید شیعه امامیه با مکتب فقهی غیرسیاسی و جنبهٔ موعودگرایانهٔ قوی است.

  • انجمن حجتیه به شدت مخالف تشکیل حکومت اسلامی و دخالت عالمان دینی در سیاست بود. آنها با تمسک به روایت «رایت» (پرچم)؛ «هر پرچمی که قبل از قیام قایم برپاداشته شود، صاحبش طاغوت است، غیر از خدای عز و جل پرستیده می‌شود»[۳] معتقد بودند قبل از قیام مهدی موعود شیعیان هر قیامی اشتباه است و به شکست می‌انجامد. همچنین با تمسک به روایتی از امام جعفر صادق (علیه السلام) تشکیل حکومت خالص را تنها در زمان موعود ممکن می‌دانستند؛ «هیچیک از ما اهل بیت تا روز قیام قائم ما، برای جلوگیری از ستمی یا برای بپاداشتن حقی خروج نمی‌کند، مگر آنکه بلا و آفتی، او را از بیخ برکند و قیام او بر اندوه ما و شیعیانمان بیفزاید.»[۴]
  • بر خلاف مشهور، آنها معتقد نبودند که باید گناه و ستم به اوج خود برسد تا زمینه قیام مهدی فراهم شود. بلکه آنان را اعتقاد بر این بوده و هست که راه گشایش از فتنهٔ غیبت، خواست و ارادهٔ الهی است و خواست خداوند، تنها با درخواست مردم از او و دعا کردن برای فرج امکان پذیر است. لذا از دید آنها توجه دادن به این موضوع مصداق بارز امر به معروف است و بدین وسیله، باید مردم را به دعای برای ظهور آن حضرت توجه داد. این گروه در دوران غیبت امام عصر، مخالف جهاد ابتدایی (آغاز جنگ) بوده هر چند که منکر دفاع در صورت تجاوز نیستند.[۵]
  • این سازمان در دوران غیبت امام عصر، قایل به تقیه بوده، معتقد بودند که «مبارزه» نابخردانه و ماجراجویانه، هدر دادن نیروهاست. آنان در عصر غیبت یکی از مسئولیت‌ها و وظایف یک انسان مسلمان را «انتظار» می‌دانند و البته در کنار انتظار، سایر وظایف یک مسلمان شیعه، همچون برقراری نماز، روزه، پرداخت خمس و زکات و اقامه امر به معروف و نهی از منکر را برقرار می‌دانند.
  • آنها فلسفه را نوعی بدعت و ورود فلسفه یونان را به اسلام از طرحهای خلفای بنی عباس برای مقابله با مکتب امامان شیعه و مبانی اندیشهٔ دینی تشیع می‌دانستند.
  • آنها معتقد بودند هر گونه مبارزهٔ هیجانی و نابخردانه با استعمار و استبداد نه تنها سودی ندارد بلکه مایه نیرومندی و پیشرفت دشمنان خواهد شد و پیوسته این اندیشهٔ شیعی را پراکنده می‌ساختند که مبارزه با زورمندان و قدرتهای جهانی ویژه مهدی است و قرآن با صدای رسا اعلام می‌دارد که خود را به دست خویش هلاک نکنید.[۶]
  • آنها خود را پیرو افرادی که «علما و فقهای اسلام شناس، آگاه، عالم و دلسوز برای اسلام» می‌نامیدند دانسته و معتقد بودند، رهبر و ولی و حاکم جامعه باید معصوم باشد، و عدالت تنها برای مرجعیت دینی کافی است، و برای تشکیل حکومت اسلامی به عصمت و علم الهی نیز احتیاج است. سه اصل اساسی آنها در زمان شاه چنین بود: ۱. مبارزهٔ منطقی و علمی با گروه‌های از نظر آنان منحرف که اعتقادات شیعیان را هدف قرار گرفته بودند؛ ۲. خودداری از دخالت در سیاست به منظور حفظ کیان خود وجلوگیری از زد و خورد بی مورد با دولت مستقر در کشور؛۳. پیروی از مرجعیت دینی.[۲]

ساختار

در اواخر دهه ۱۳۴۰ نسل دوم نوآموزان حجتیه وارد دانشگاه‌ها شدند و در پی مدرنیزه و استاندارد کردن مدیریت انجمن برآمدند. به این ترتیب ابتدای دهه ۱۳۵۰ شاهد اصلاحات سازمانی در داخل انجمن بود که به تخصصی شدن و تقسیم کار در انجمن منجر شد. افراد پس از آموزش‌های پایه‌ای در مورد تشیع، تاریخ بهائیت و الهیات جذب گروه‌های عملیاتی تخصصی می‌شدند. این گروه‌ها عبارت بودند از:

  • گروه ارشاد که مسئولیت بحث با مبلغان بهایی، دعوت بهائیان به اسلام و خنثی‌سازی تأثیرات فعالیت‌های مبلغان بهایی را بر عهده داشت، '
  • گروه تدریس و گروه نگارش که به استانداردسازی درجات و متن‌های آموزشی می‌پرداختند؛ متن‌های آموزشی حجتیه به صورت تایپ شده و پلی کپی به کلاس‌های انجمن ارسال می‌شد. کلاس‌هایی که هر هفته در خانه‌های شخصی اعضا در سراسر کشور بر‌گزار می‌شد. این جزوات تا یک هفته پس از توزیع از شاگردان تحویل گرفته و بازیافت می‌شدند، در نتیجه برای بررسی تاریخ انجمن چیزی از آن‌ها در دست نیست. به شاگردان نیز آموزش داده می‌شد که نباید جزوه‌ها را به دیگران نشان داده یا در مورد آن‌ها با دیگران بحث کنند.
  • گروه سخنرانی تجمع‌های هفتگی همگانی را در مکان‌های مختلف سازمان می‌داد که سخنرانان آموزش‌دیدهٔ حجتیه در آن‌ها به به بحث در مورد الهیات شیعی، انتقاد از نگرش‌های بهایی و پاسخ به سؤالات می‌پرداختند.
  • گروه تحقیق بازوی اطلاعاتی انجمن بود و در سه واحد عملیاتی جداگانه به عنوان ستون پنجم انجمن در بهائیت فعالیت می‌کرد و توانست با شکیبایی و به آرامی در سلسله مراتب مقامات بهائی نفوذ کند. به این ترتیب بدون آن که بهائیان متوجه شوند، تعدادی از اعضای حجتیه یه ظاهر بهائی شده و از برجسته‌ترین مبلغان بهایی شدند.

متخصصان ارشد انجمن در هر یک از این گروه‌ها در اصطلاح اعضای حجتیه با القاب مبارز، سخنران، مدرس و محقق مشخص می‌شدند. بیشتر اعضای اصلی حجتیه در جلسات هفتگی حداقل دو تا از وظایف ذکر شده را انجام می‌دادند.

واکنش بهائیان به ظهور حجتیه اتخاذ یک وضعیت تدافعی و محتاطانه و خودداری از بحث‌ها و رودررویی‌های علنی بود. این پاسخ اعضای حجتیه را از مؤثر بودن رویکرد خود مطمئن کرد و تشویقی برای ادامه فعالیت آن‌ها بود. سازمان به طور مداوم رشد می‌کرد و در ابتدای دهه ۱۳۵۰ در سراسر ایران و تعدادی از کشورهای همسایه مانند پاکستان و هند گسترش یافت. در بخش‌هایی از ایران وسعت حجتیه توازنی با میزان تهدید بهائیت نداشت و این امر رقابت، اختلاف نظر، خشم و حسادت سازمان‌های دیگر اسلامی را برانگیخت که قصد داشتند از موفقیت‌های حجتیه الگوبرداری کنند و یا برای استفاده از منبع اصلی عضوگیری حجتیه یعنی جوانان مذهبی مستعد با این انجمن در حال رقابت بودند.

از ابتدای دهه ۱۳۳۰ تا ابتدای ۱۳۵۰ بسیاری از نخبگان آینده انقلاب ایران (۱۳۵۷) از آموزش‌های حجتیه بهره‌مند شدند، آن‌ها معمولاً به عنوان یک مرحله مقطعی در دوران رشد ایدئولوژیکی‌شان، در برنامه‌های عملی و آموزشی که توسط حجتیه ترتیب داده می‌شد، شرکت داشتند. علاوه بر اهداف مشخص و تعریف‌شدهٔ حجتیه: حس فداکاری، تعهد و وفاداری همانند نوعی تعصب فرقه‌ای نسل بعدی اعضای حجتیه را به ادامه فعالیت ترغیب می‌کرد. در آن دوران انجمن حجتیه در کنار مدرسه علوی به مدیریت علی‌اصغر کرباسچیان، نشان‌گر تلاش اسلام شیعی سنتی برای خوگیری با دنیای مدرن پیرامون بودند و با بهره‌گیری از منابع‌شان برای ترویج جهان‌بینی خود می‌کوشیدند.

جالب آنکه حجتیه در تلاش برای مقابله با بهائیت برخی از ویژگی‌های بهائیان را تقلید کرد. مانند فعالیت محرمانه با مقید بودن به کارایی بوروکراسی ناشی از آن و با دست‌یابی به ادبیات اصلی بهائیت، ماهیت طبقاتی غیر مذهبی سازمان و استفاده از وسایل مدرن ارتباط جمعی. برای مثال مدت‌ها پیش از افتتاح حسینیه ارشاد نخستین سالن سخنرانی اسلامی مدرن در شمال تهران، حجتیه با برگزاری تجمعات عمومی نخستین سازمان اسلامی بود که منبر و قالی را با تریبون و صندلی عوض کرد. اعضای حجتیه برخلاف برادران مذهبی سنتی خود آراسته و مرتب بودند تا در دنیای آموزشی و حرفه‌ای سکولار موفق باشند.

حجتیه به رهبری محمود حلبی توانست اجازه دریافت و استفاده از بخشی از عشریهها (سهم امام) را در فعالیت‌های خود از مراجع تقلید شیعه کسب کند.

فعالیت حجتیه از روزهای اول شکل‌گیری توجه سازمان امنیتی رژیم پهلوی را برانگیخته بود. بر اساس اسنادی که پس از انقلاب منتشر شد، رهبری حجتیه تحت فشار قرار گرفته بود تا انجمن را به طور رسمی به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی خیریه با نام «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» ثبت کند و قول دهد که از فعالیت سیاسی خودداری کند. گفتنی است که این تعهد بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نیز صورت گرفت.

انقلاب اسلامی ایران، حجتیه را غافلگیر کرد. واکنش آغازین رهبری انجمن نسبت به انقلاب با بدگمانی و بدبینی همراه بود. این موضوع باعث ریزش بسیاری از نیروهای سازمان شد. با پیروزی انقلاب حجتیه به رهبری حلبی درصدد آشتی‌جویی با رهبری انقلاب برآمد اما مورد استقبال قرار نگرفت. روح‌الله خمینی که پیش از این انجمن را تأیید کرده بود، اجازهٔ انتقاد علنی را از ماهیت غیر سیاسی و گرایش محافظه‌کارانه انجمن در تفسیر اسلام داد. نهایتاً، پنج سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی خمینی در اشاره‌ای تلویحی به انجمن آن‌ها را به سرکوب خشونت‌بار تهدید کرد: «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد شود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی می‌آید؟ حضرت صاحب می‌آید معصیت را بردارد. ما معصیت می‌کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید... در این موجی که الآن این ملت را به پیش می‌برد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پای‌تان خواهد شکست.» پاسخ حلبی تعلیق کامل تمام فعالیت‌های انجمن بود. بیانیه کوتاه حلبی که تعطیلی حجتیه را اعلام می‌کرد در ۵ فروردین ۱۳۶۲ در روزنامه‌ها به چاپ رسید. پس از آن جنبشی برای تصفیه وابستگان به حجتیه از نهادهای آموزشی، دانشگاهی و سیاست‌گذاری در سراسر ایران ایجاد شد.

در این میان، انتشار کتاب در شناخت حزب قاعدین زمان، که توسط عماد الدین باقی به رشته تحریر در آمده بود، بر شدت مخالفت طرفداران انقلاب اسلامی با انجمن حجتیه افزود. باقی در این کتاب با انتقاد از انجمن حجتیه و فعالیت‌های آنان، آشکارا این انجمن را عامل استعمار خوانده بود. او سال‌ها بعد، اعلام کرد که در نگارش این کتاب تحت تأثیر فضای حاکم در انتقاد و بدبینی نسبت به حجتیه زیاده‌روی کرده‌است: «فکر می‌کنم در فضای پس از انقلاب و جو مسلط آن زمان، به شدت تحت تاثیر انقلاب بودم و در راستای دفاع مطلق از انقلاب و نفی هر جریان مخالف انقلاب، به دور از داوری منصفانه و با ادبیاتی تند، غیراخلاقی و غیرعلمی کتاب «در شناخت حزب قاعدین» را نوشتم. البته شور و حال جوانی نیز در این قضاوت شتاب‌زده و احساسی‌ام بی‌تاثیر نبود.» او همچنین با اشاره به نظرات انجمن حجتیه در مورد ولایت، اعلام می‌کند که انتقادات او بر این انجمن، ناشی از تقلید او از روح الله خمینی بوده و بعد از گذشت سال‌ها، هنگامی که با دیدهٔ یک محقق به آن مطالب نگاه می‌کند، پشیمانی وجودش را فرا می‌گیرد: «در شرایطی که پذیرفتن خطایای گذشته هنوز در جامعهٔ ما به شکل یک فرهنگ درنیامده و بسیاری از آقایان که امروز به نظر و موضع خاصی دست یافته‌اند، با تکذیب عملکرد گذشته‌شان اصرار دارند که بگویند از بدو تولد چنین نظری داشته‌اند؛ من صادقانه می‌گویم که مواضعم در خصوص انجمن حجتیه اشتباه بوده و در آن تجدیدنظر کرده‌ام. امروز نظراتم به برخی از دیدگاههای انجمن حجتیه (نه همه آنها) نزدیک‌تر از گذشته شده‌است.» [۷]

دشمنی حلبی و خمینی به اختلاف آشکار آنان در مورد مفهوم موعودگرایی در اسلام (مهدویت) بازمی‌گشت. تفسیر کاملاً محافظه‌کارانه حجتیه از موعودگرایی را می‌توان مشابه جهان‌بینی پیشاهزاره‌ای در دنیای یهودی مسیحی دانست. آن‌ها در حالیکه از تمرین زاهدانه و مشتاقانهٔ انتظار ِ ظهور ِ منجی دفاع می‌کردند، انقلاب ِ عملی برای تعجیل در ظهور مهدی یا هر اقدامی در جهت ساختن آرمان‌شهر نوید داده شده اسلامی را در غیاب شخص منتظَر نفی می‌کردند.

از سوی دیگر فعالیت انقلابی خمینی گرایش پساهزاره‌ای در مسیحیت و یهودیت را به ذهن متبادر می‌کند که از برعهده گرفتن نقش فعال در ایجاد جامعه عادل اسلامی پیش از ظهور مهدی دفاع می‌کند تا زمینهٔ آمدن او را فراهم آورد. در این زمینه می‌توان به رویدادی اشاره کرد که به خوبی این تمایز یاد شده را نشان می‌دهد: در ماه‌های آغازین پس از انقلاب، تجمع وابستگان حجتیه با شعار «مهدی بیا مهدی بیا» بر‌گزار شد. در پاسخ هواداران خمینی در تجمعات خود این شعار را ساختند: «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی، خمینی را نگهدار».

در سال‌های پس از پایان فعالیت‌های حجتیه، در مورد منشأ، ماهیت و اهداف انجمن بحث‌هایی مطرح می‌شود که بسیاری از اوقات بی‌دقت و جانبدارانه هستند. منتقدان نامنصف در هر دو جناح چپ و راست با پراکندن افسانه‌ها و تئوری‌های توطئه در مورد حجتیه به جا انداختن دیدگاهی اغراق آمیز و تحریف شده از میزان تأثیرگذاری و برنامه‌های حجتیه کمک کردند. سازمان‌ها و اشخاص هوادار خمینی از جمله سپاه پاسداران و صادق خلخالی بارها به زنده بودن خط فکری حجتیه اشاره کره و آن را تهدیدی جدی برای نهضت انقلابی می‌دانستند. منتقدان سکولار از جمله حزب توده و متحدان ایدئولوژیک آن نیز مدعی بودند که با وجود سقوط آشکار محبوبیت حجتیه، آن‌ها همچنان دلال واقعی قدرت در پشت صحنه هستند. آن‌ها از واژه حجتیه به عنوان لقب هر آن که از نظر آن‌ها مرتجع، مستبد و بورژوا به نظر می‌رسید استفاده می‌کردند و آن را عامل امپریالیسم در ایران پسا انقلابی می‌دانستند.

پس از آن نیز جناح‌های مختلف حکومت ایران نسبت به فعالیت دوباره حجتیه هشدار داده و مدعی نفوذ آن در ارکان حکومت شده‌اند. برای مثال علی اکبر محتشمی معتقد است که حجتیه به واسطهٔ ارتباط با برخی مراجع توانستند در نهادهای حکومتی چون جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم، شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری نفوذ نمایند.[۸] با این حال اعضای اصلی انجمن حجتیه عمدتاً از پاسخ‌گویی به اتهامات و ورود به این مباحثات خودداری کرده‌اند. این امر ممکن است دلایل متعددی داشته باشد از میل ذاتی برای رازداری و پنهان‌کاری گرفته تا ترس واقعی از سرکوب شدن.

انجمن حجتیه ایجاد حکومت اسلامی را تنها با حضور مهدی، امام دوازدهم شیعیان، میسر می‌دانست و همچنین نظریه ولایت فقیه مرسوم در جمهوری اسلامی را مردود می‌دانست و بیان می‌کرد که ولایت سیاسی فقیه فقط به امام معصوم تعلق دارد به همین علت بین اعضاء انجمن و افرادی که به ولایت مطلقه معتقد بودند اختلاف‌های زیادی وجود داشت. البته انجمن به ولایت محدود فقیه اعتقاد داشت و از مراجع تقلید تبعیت می‌کرد.

با بالا گرفتن اختلاف میان انجمن حجتیه و پاره‌ای از سران نظام جمهوری اسلامی، ارگانها و نهادها، آیت‌الله روح‌الله خمینی که اساس حکومتش توسط انجمن به زیر سوال رفته بود به بهانه این که حمایت حکومت شاه ایران از بهائیان، آنها رشد کرده‌اند؛ و با رفتن شاه، بهائیت نیز از بین خواهد رفت، در یک سخنرانی در سال ۱۳۶۲ خواهان انحلال انجمن حجتیه شد.

سید روح الله خمینی در پیامی که به «منشور روحانیت» معروف بود نوشت[۹]:

«... دیروز حجتیه‌ای‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شده‌اند! ولایتی‌های دیروز که در سکوت و تحجّر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‌اند، در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده‌است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‌خورند!»

انجمن حجتیه در کنار کارهای تبلیغاتی خود بر ضد بهاییت، به نقد عقاید آنها هم می‌پرداخت. این نقدها به گونه‌های مختلف و با در اختیار گذاشتن آنها در اختیار دیگران انتشار می‌یافته. محمد باقر نجفی در کتاب بهاییان خود از شیخ محمود حلبی بابت در اختیار گذاشتن اسناد ضد بهاییت تشکر کرده‌است.

نظرات (۲)

۲۷ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۵ بسیجی وپیروولایت
دردنامه یک نسل سومی بااندکی تغییر______
سخنی بادلسوزان اسلام وانقلاب و مردمان آگاه و اهل درد
یکی از بزرگترین آفت های جامعۀ ما این است که نه تنها در جذب نیروهای کارآمد کاری نمی شود، بلکه بسیاری از نیروهای کارآمد و مفید هم گوشه نشین و منزوی می شوند و بایکوت سیاسی شده، فرصت هر گونه استفادۀ بهینه ای از آنها سلب می گردد. واین خطر وبی تفاوتی را سالها قبل حضرت آیه الله خامنه ای(مدظله العالی) گوشزدکرده بود وبه مسئولین فرمود : " کسانی را که می شناسیدکه به خاطر مسائلی به انزوارانده شده انددعوت به کار وهمکاری کنید" وجناب دکتر ولایتی درزمان  وزیر امورخارجه وقت ، علنا" ازبرادران انجمن حجتیه درخواست همکاری کر ولی از سوی دیگر عده ای برخلاف فرمایش حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی) با هزینه های فراوان در فکر دشمن سازی و جدا کردن دوستان از خود هستند؟!!
آیا این نشان از توطئه ، دسیسه و نقشه ای حساب شده برای ضربه زدن به اتحاد ملی و دین و ملت نیست؟
برای مثال، با وجود این همه اسناد و مدارک حمایت از انقلاب و اینکه تا کنون هیچکس نتوانسته دلیل شرعی و منطقی بیاورد که انجمن حجتیه، با انقلاب زاویه داشته باشد و الان هم همۀ افرادی که در انجمن بوده اند هستند و هیچ وقت از آنها حرف خلافی علیه انقلاب شنیده نشده و حتی بزرگان آنها به تبعیت از فقها و مراجع تقلید، صریحاً تضعیف انقلاب را حرام می دانند، جای بسی تأمل است که چرا برخی اصرار دارند انجمن را ضد انقلاب و منحرف! معرفی کنند. عاقلان جامعه سعی دارند که دشمنان و مخالفان را با ملایمت و منطق دوست خود سازند، نمی دانم این چه سری است و جای بسی شگفتی است که جمعی تلاش می کنند با صرف سرمایه های ملت و بیت المال دوستان دلسوز را دشمن جلوه دهند و اصرار می کنند که آنها را خطر جا بیندازند!
باید تأسف خورد به حال کسانی که خود را دوست انقلاب می دانند و با سرمایه های این ملت و گاهاً از بیت المال مسلمین هزینه های هنگفتی را خرج می کنند تا جمعی مدافعان حریم ولایت و جوانان شیفته امام زمان (ع) و پایبند به دین و کشور را منکوب کنند.
و در شگفتم از عالمان و دست اندرکاران امور جامعه، که چگونه در مقابل این رفتارهای آشکار و حرکات مشکوک، سکوت می کنند و لب بر نمی آورند!
افراد و گروه هایی سرخود و از روی  دشمنی خامی و بی تقوایی غرض ورزی و سودجویی  دست به کار می شوند، هر چه می خواهند می نویسند، هر که را بخواهند بی آبرو می کنند و هیچکس نیست که بگوید اینها چکاره اند که ذهن مردم را دچار تشویش و خرابی می کنند!
این خطری بزرگ و بزرگترین آسیب برای یک جامعۀ اسلامی محسوب می شود که جمعی خیره سر، به شایعه پراکنی بپردازند، هر که را بخواهند بزرگ جلوه دهند، هر که را هم که نخواهند کوچکش کنند و بزرگان و چیز فهم های جامعه جلو آنها را نگیرند. در فضایی اینچنینی، هیچکس از نظر حیثیت و موقعیت اجتماعی امنیت نخواهد داشت.
اخیرا عده ای که معلوم نیست از کجا مدیریت می شوند، راه افتاده و گویا کار دیگری ندارد جز اینکه علیه انجمن حجتیه ذهن مردم وجامعه را دچار تشویش کند.
  بی پروایی به جایی رسیده  که یک فرد مدعی ولایت، دین و حیثیت مردمانی با ایمان را به بازی گرفته و با کمال تأسف، عکس حضرت  آیت الله حلبی (اعلی الله مقامه) را درج نموده و این روحانی و عالم برجسته را، که بی شک از نمونه های پرافتخار عالمان متعهد معاصر و از مشاهیر روحانیت در دهه های اخیر و از مروجین بنام دین و مهدویت بوده است را در کنار یکی از رهبران صهیونیسم، اینگونه مورد اهانت قرار داده است!؟
چه شده که امروز جمعی تازه به دوران رسیده که معلوم نیست از کجا رهبری می شوند، به خود اجازۀ چنین جسارت هایی می دهند و درد آور تر از آن هم اینکه، کسی نیست که جلو آنها را بگیرد و به این رفتارهای بنیاد برانداز و تخریبی انتقاد و اعتراض بنماید؟!
به عنوان یک جوان نسل سومی و به عنوان یک شهروند مسلمان عرض می کنم:
ای مراجع تقلید! ای عالمان اهل درد! ای شیعیان مرتضی علی (ع) ای ایرانیان باغیرت! و ای جوانان با همت! آیا شما در برابر این اقدامات غیر مسئولانه و خطرناک هیچ وظیفه ای ندارید؟! چرا باید عالمان پر افتخار شیعه اینگونه مورد اهانت و بی احترامی قرار گیرند و کسی دم نزند و نظاره گر باشد. آیا تضمینی هست که فردا نوبت دیگر عالم و فقیه دیگری نباشد؟!
از متولیان فرهنگی و دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی و محکمه های رسمی انتظار می رود جلو اینگونه اعمال ناپسند و غیر شرعی را بگیرند. اینگونه کارها بزرگترین ضربه را به انقلاب مقدس ما وارد می کند. نگذارید حباب های پوچ و فضاهای ساختگی و مخرب، به وسیلۀ عده ای نا آگاه و بی تجربه، جامعه اسلامی را تحت تأثیر خود قرار دهد. این آتش اگر خاموش نشود بزودی دامن خیلی ها را می گیرد و تا کسی بخواهد به خود آید کار از کار می گذرد. پس تا هنوز دیر نشده کاری کنید و چاره ای بیندیشید.
در سال ۱۳۵۶ بی ادبی به روحانییت در قالب توهین به آقا مصطفی فرزند برومند امام راحل، منشأ انقلاب اسلامی در ایران شد و دنیا را تکان داد، امروز و در جامعۀ اسلامی، روحانیت شیعه اینگونه تحقیر می شود و کسی بر نمی آشوبد و دم بر نمی آورد!!
چه شده که امروز اینقدر، حریم ها دریده گشته است؟!
این تذهبون؟
بر طبق یک ضرب المثل قدیمی می گویند: «احترام امامزاده به دست متولی آن است»، ای متولیان لباس مقدس روحانیت! اگر در برابر این بی احترامی ها و توهین ها به روحانیت اصیل و خدمتگزار فکری نشود، باید بزودی نگران همه چیز بود.
۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۰۴ بسیجی وپیروولایت
تهمت زنندگان ، لاف  دین داری نزنندکه عذابشان  درجهنم بیش از عذابی است که بی دین ها می کشند وازبوی متعفن شان، جهنمیان بی قرارترمی شوند.
 به نظر می رسد اینگونه  مطالب را، این سایت  درج و منتشرنکند. برای اینکه روش تریبون دارهای بی منطق ، همیشه اینگونه بوده است.
 دشمنان انجمن حجتیه ، همیشه تلاش می کنند برای تخریب انجمن حجتیه ، هرچیز ناپسند را به انجمن حجتیه ربط ونسبت دهند. دقیقا" همان کاری که عمروعاص ومعاویه ( لعنت الله علیهما ) برای بدنام کردن حضرت علی(علیه السلام) می کردند.
یک عده ی دیگرازدشمنان خبیث انجمن هم درسایت های خود بیشترین  اراجیف ، توهین ها ، تهمت ها وافتراها را به انجمن  می زنند و با کمال رذالت ، پررویی وخباثت ، درج دیدگاه ارسالی مخاطبان رابه عدم اهانت ، تهمت وافترا مشروط می کنند تا با این حیله وانمودکنند مطالبشان بدون هتاکی ، توهین وافترا است واز طرفی بااین  بهانه مطالب ارزشمند مدافعان انجمن حجتیه رادرج و منتشرنکنند.
لعنت خدا بردشمنان حضرت آیه الله العظمی امام  خامنه ای (مدظله العالی)
لعنت خدابردشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
لعنت خدابرشیعه لندنی
لعنت خدا بر همه فرقه های ضاله که در ظاهر و باطن ، قصدتضعیف وضربه زدن به اسلام ناب محمدی وعلوی ( صلوات الله وسلامه علیهم ) را دارند.
سلام خدابرحضرت آیه الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی) سردمدار مبارزه با دشمنان اسلام
سلام  خدابرعلامه پرهیزگارحضرت  آیه الله حلبی (رضوان الله تعالی علیه) که عمرشریف وگرانمایه خودرا وقف خدمت خالصانه به اسلام ناب و امام زمان (عج) کرد.
 دشمنان انجمن حجتیه ، برای مطرح کردن خود و رسیدن به  منصب و جایگاه دنیایی ،گهگاهی  می نشینید و انواع  اراجیف که  به فکرخبیث وپلیدشان می رسد ، درمورد انجمن حجتیه می بافند وبرای خوشی دو روز دنیا ، در رسانه ها ، تریبون ها وفضای مجازی و...  تا آنجا که می توانندو از عهده شان برمی آید ناجوانمردانه ،رذیلانه وبی شرمانه باوصله های نامربوط به انجمن می تازندو انسانیت وشرافت خودرازیرپا می گذارند. 
ازخداوندمتعال می خواهم به دشمنان انجمن حجتیه ،اگر قابل هدایت هستند شفای روحی عنایت فرمایدوبه جلالت وکرامت خودموجبات هدایتشان را فراهم گرداندواز این کج روی ها و تهمت زدن ها که قلب امام زمان (سلام الله علیه) رابه درد می آورند به راه راست بکشاندوگرنه خوار و ذلیلشان بگرداند
انجمن حجتیه، درزمان حکومت منحوس پهلوی و چه  بعدازپیروزی شکوهمندانقلاب اسلامی، هرگز هیچ موضعی علیه  حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی نگرفت وهیچ نوع انحرافی ازاین بزرگواران دیده نشده است وحتی پس از تعطیلی انجمن  همواره مورد تائید دلسوزان واقعی نظام مقدس جمهوری اسلامی و مراجع عظام تقلید بوده ومی باشد. باتوجه به اینکه  هیچ اسنادو مدارک موثق و هیچ اثری  از موضع گیری ها وانحراف انجمن حجتیه وجود ندارد ،دشمنان کوردل برچه پایه واساس ، به انجمن حجتیه ، هجمه برده و هزارویک وصله نامربوط که برازنده خودشان است به انجمن حجتیه می چسبانند؟!! و  در کنار فرقه های ضاله قرارمی دهند؟!!!
دشمنان انجمن حجتیه، اگر  دین ندارند ، به مصداق این سخن بیدارکننده حضرت امام حسین (علیه السلام) که فرمود 《اگردین ندارید لا اقل آزاده(انسان) باشید》 لا اقل انسان باشندوتوجه داشته باشند که  هرچه شنیدند ، به راحتی بازگونکنندو با آبروی دیگران بازی نکنند و  اگرمدعی دین داری هستند باید بترسند از عواقب آنچه  مرتکب می شوند.
 دشمنان انجمن حجتیه ،اگرمسلمان هستند، بایدبدانند  وعده الهی حق است و آنکس ، تهمتی به کسی زده ، نمیردتا به سر خودش و خانواده اش بیاید وبه آن مبتلاشودو تا مغز استخوانش  بسوزد و این را نیزحتما"باید بدانند پیامبراکرم(ص)  فرمود :
  " بزرگی گناه تهمت زننده به بزرگی گناه کسی است که بامادرخود مرتکب گناه کبیره زنا شده است . "
بنابراین دشمنان انجمن حجتیه ، اگر واقعا" انسان  و مسلمان واقعی هستند، کاری نکنند تا با این تهمت زدن ها ، در قیامت ، نامه اعمالشان  به دست چپ شان داده شود و در آن نوشته شده باشد
" نوع گناه شما تهمت زننده ؛   ارتکاب زنا با مادر"

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آخرین نظرات

درباره سايت

ما برآنیم که این ذکر جهانی شود
"اللهم عجل لولیک الفرج"
**************************
Our goal is to become the global listed
God reappearance of imam Mahdi close now
**************************
هدفنا هو أن تصبح عالمیة المدرجة
اللهم عجل لولیک الفرج
**************************
המטרה שלנו היא להפוך לגלובלית מפורט
לורד אימאם המהדי ייסגר עכשיו
**************************
Nuestro objetivo es convertirnos en el listado mundial
Señor Imam Mahdi se cerrará ahora
**************************
我们认为,世界将神提伊玛目马赫迪接近现在再现
**************************
شماره پیامک:
50001333985421
*************************
شماره حساب هیات (بانک ملت):
4320608416
شماره کارت عابر بانک هیئت (بانک انصار ):
6273811074820660
************************
ایمیل هیئت علمدار درگز:
alamdardargaz@mail.com
alamdardargaz@Gmail.com

بایگانی

موضوعات

نويسندگان