مورّخ خبیر و ناقد بصیر، عمادالدین حسن بن على بن محمّد طبرى ، معاصر خواجه نصیرالدین طوسى ، در کتاب پر ارج کامل بهائى نقل مى کند که :
زنان خاندان نبوّت در حالت اسیرى حال مردانى را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده مى داشتند و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است باز مى آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکى بود چهارساله ، شبى از خواب بیدار شد و گفت : پدر من حسین کجاست ؟ این ساعت او را به خواب دیدم . سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست .
یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و از ماجرا سؤ ال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است . آن لعین در حال گفت : بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند.
پرسید این چیست ؟ گفتند: سر پدر توست . آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد. (11)
علاء الدین طبرى این کتاب کم نظیر را در سال 567 ه - . تاءلیف کرده ، و در نگارش آن از منابع باارزش فراوانى استفاده نموده که متاءسّفانه اغلب آنها به دست ما نرسیده است ؛ برخى در کشاکش روزگار از بین رفته ، و برخى دیگر به دست دشمنان اهل بیت علیهم السلام طعمه حریق شده است .
مرحوم محدّث قمى (12) مى نویسد: کتاب کامل بهائى ، نوشته عماد الدین طبرى ، شیخ عالم ماهر خبیر متدرّب نحریر متکلّم جلیل محدّث نبیل و فاضل فهّامه ، کتابى پرفایده است که در سنة 675 تمام شده و قریب به 21 سال همت شیخ مصروف بر جمع آورى آن بوده ، اگر چه در اثناى آن چند کتاب دیگر تاءلیف کرده است . سپس مى افزاید: از وضع آن کتاب معلوم مى شود که نُسَخِ اصول و کتب قدماى اصحاب نزد او موجود بوده است . آنگاه اشاره مى کند که یکى از آن منابعِ از دست رفته ، کتاب پرارج الحاویة در مثالب معاویه است که تاءلیف قاسم بن محمّد بن احمد ماءمونى ، از علماى اهل سنّت مى باشد، و عماد الدین طبرى سرگذشت این دختر سه ساله را از آن کتاب نقل کرده است .
بدینگونه ، سابقه اشاره به ماجراى حضرت رقیّه علیهاالسلام در تاریخ ، به حدود هفت قرن و نیم پیش از زمان ما باز مى گردد.